رجب در نیمه راهش داغدار دخت علی و خواهر حسین(ع) میشود؛ اوکه پرپر شدن یاس وجود مادرش را دیده بود و غربت پدرش، علی(ع) در کوفه را لمس کرده و فرق شکافته را به خاطر داشت و کربلا را با تمام وجودش به نظاره نشسته بود.
«زینب» راوی واقعه کربلا و مفسر شجاع و دلاور غربت حسین(ع) و یارانش بود؛ اگر چه این ماتم بیمانند را تاب نیاورد و در 15 رجب سال 62 هجری، 18 ماه بعد از واقعه کربلا راه آسمان گرفت و به دیدار حق شتافت.[1]
کسی که با صلابت حیدری و نجابت فاطمیاش، فصل عاشورا را تعبیر (مارَاَیتَ الّا جَمیلا) خواند و با شجاعت حسینیاش، سخنرانی بیمانند نینوا را به تصویر کشید تا دنیای بعد از خودش را به حیرت کرامت و درایت خود، وا دارد.
عقیله بنیهاشم بود، ظلمها و محنتها بر خاندان جود و کرمش لمس کرده و مصیبتها و شهادتها به چشم دید و خون دلها چشیده بود؛ اما صبورانه مصداقی شد برای نماد واقعی صبرجمیل.
از همین روست که جدش پیامبر(ص) فرمودند:«هر کس بر مصیبتهای این دخت(زینب سلام الله) بگرید، همانند کسی است که بر برادرانش حسن(ع) و حسین(ع) گریسته باشد» [2]
او بزرگ بانویی بود که با عقل علویاش، علم و حلم را درهم آمیخت و با صلابت بی مانندش، شعله کلام خطبه عاشورا را بر خرمن جهل پوشالی یزیدیان ریخت تا نقاب از چهره نفاق و تزویرشان بیندازد.
«صبر» وامدار او و «عفاف» آینه تمام نمای حضور اوست که نابترین جلوه حجب و حیای فاطمی و عدالت علوی است.
و حال دقایق داغدار پر کشیدن چنین اسوهای از تسبیح عقیق آل محمد(ص) است و دلها محزون عروج گنجینه صبر و شکیبایی اوست.
و چگونه میتوان بر چنین شخصیتی سوگواری کرد؟ کسی که خود سردمدار سوگوارههای غریب و جریانساز آل نبی(ع) و پرچمدار روضههای پر از داغ این خاندان بود.
زینب(س) به تنهایی راوی روایت عشقی بود که از رحلت پیامبر(ص) تا واقعه نینوا را به تصویر میکشد و سردمدار رساندن پیام مظلومیت کاروان حسینی برای تمام تاریخ شد.
و حال عروجش دردی بی التیام بر دوستداران فرزندان فاطمه(س) است و بر تمام بانوانی که حجب و عفات را از صلابت رفتار و منش او به ارث بردهاند.
وفات اسوه صبر و شکیبایی، زینب کبری(س) تسلیت باد