اگر هر یک از ما در کشوری که دین رسمیای غیر از اسلام داشت متولد شده بودیم احتمالاً بیشتر از اینکه به این فکر باشیم که به دین اسلام بگرویم، بر این عقیده بودیم که باید در همان مذهبی که داریم و مذهب اجدادمان است دو آتشه باشیم، چرا که هرکسی در دوران کودکی -حتی یک مسلمان- تابع تربیت خانوادگی خودش است و متأثر از همان تربیت، دینی به او تلقین شده و در جوانی نیز همان دین را دنبال میکند.
مقدمه:
تردیدی نیست بسیاری از انسانها، متاثر از محیط خانوادگی، عادات و نظام فکری و رفتاری را پی میگیرند که در کودکی به آنها تلقین شده است، بی آنکه درستی یا نادرستی آنها را مورد پرسش قرار دهند. این واقعیت اجتماعی چنان رایج است که گاهی اینگونه تلقی شده که راهی به رهایی از این تربیت خانوادگی و دین موروثی نیست و ما انسانها نمیتوانیم دین و آیین خود را تغییر دهیم. در ادامه، روشن خواهد شد چنین انگارهای نادرست است. همچنین، در ادامه، نکاتی درباره تغییر دین از منظر اسلام و توضیح فلسفه مجازات مرتد خواهیم پرداخت تا روشن شود دین اسلام نیز با دین موروثی مخالف است و دین دارای بر اساس تحقیق و تعقل را باارزش میداند و مانع از آزادی در انتخاب و تغییر دین نمیشود:
نکته اول:
آدمی ازآنجهت که کودک است و به لحاظ عقلی به بلوغ نرسیده، متأثر از چارچوب فرهنگی خاصی است که والدین، تربیت فرزند را در آن چارچوب رقم میزنند. این امر، پدیدهای اجتنابناپذیر است و راهی به رهایی از آن نیست چراکه در این مرحله، کودک هنوز به بلوغ عقلی نرسیده تا انتخاب عقلانی داشته باشد بلکه همواره در آن چارچوبی رشد میکند که دیگران برایش تعیین کردهاند؛ فرقی ندارد که این چارچوب، اسلامی باشد یا مسیحی یا سکولار.
نکته دوم:
بسیاری از انسانها متأثر از تربیت خانوادگی و فرهنگ پیرامونی دوران کودکی، بعد از بلوغ عقلی نیز همان سبکفکری و رفتاری را دنبال میکنند و هیچگاه آن نظام تربیتی و فکری را مورد چالش قرار نمیدهند؛ تا جایی که برخی از نظریهپردازان به این باور غلط رسیدند که انسانها به جبر محیطی مبتلا هستند و هر کاری که انجام میدهند، معلول شخصیت و عاداتی است که در دوران کودکی به آنها تلقین شده است.
روشن است چنین دیدگاهی قابلقبول نیست. (۱) شاهدش کسانی است که در محیط مسیحی پرورش یافتند ولی بعد از مدتی مطالعه و تحقیق، به دین اسلام گرویدند. برای نمونه، پروفسور لگنهاوزن، استاد فلسفه غرب در آمریکا که بعد از مدتی بهواسطه آشنایی با دین اسلام، مسلمان شدند؛ بنابراین، تغییر کیش و آئین، خودش شاهدی است بر اینکه ما انسانها مختاریم و قادر هستیم بر عوامل محیطی غلبه یابیم و انتخاب دیگری داشته باشیم.
قبول داریم که تربیت خانوادگی نقش زیادی در تصمیمات ما دارد، اما نباید این را به معنای مغلوب و مجبور شدن آدمی دانست، بلکه باید آن را به معنای دمدستیتر کردن یک گزینه برای ما دانست که همچنان امکان مخالفت و ترک آن نیز وجود دارد. آری، مردم غالباً گزینه دمدستیتر را انتخاب میکنند. دقت بفرمایید: «انتخاب میکنند». مثلاً در انتخاب دین غالباً دین مرسومِ جامعه خودشان را انتخاب میکنند. دلیل این انتخاب، متنوع است مثلاً گاهی مردم به خاطر دلایل موجه و معقولی که دارند، با دین مرسوم موافقت میکنند و بر همین دین باقی میمانند؛ اما گاهی هم با دین مرسوم موافقت میکنند چراکه مخالفت با این دین برایشان هزینه دارد وزندگی را برایشان سخت میکند و از جامعه طرد میشوند و… درهرصورت، همیشه آنها خودشان انتخاب میکنند و همیشه برای آنها امکان تغییر وجود دارد و به همین جهت، گاهی به دلایلی دین خود را تغییر میدهند و یا از تغییر دین و چرایی باقی ماندن بر دین مرسوم سؤال میکنند و همواره گزینه بدیل را برای خودشان محفوظ میدانند.
بنابراین، کاملاً شدنی و معقول است که از انسانها انتظار داشت که بعد از بلوغ عقلی، تحقیق کنند و دین حق را برگزینند.
در دین اسلام نیز دین موروثی امری مذموم است؛ همچنین، محوریت در دین اسلام با علم و حقیقت است نه ظن و تقلید.
نکته سوم:
اما در این صورت، ممکن است این اشکال به ذهن برسد که اگرچه دین اسلام با علم و تحقیق و امکان تغییر دین، مخالفت نکرده، اما بهواسطه مجازاتی که برای شخص مرتد در نظر گرفته، مانع از تحقیق راستین و تغییر دین میشود.
در پاسخ به این پرسش گفتنی است که دین اسلام نیز میپذیرد که امور اعتقادی از قبیل امور قلبی هستند و بازور و جبر به دست نمیآیند: «در قبول دین، اكراهی نیست».(۴) ازاینرو، شخصی که تحقیق کرده اما به جهات مختلف، از اسلام روی برگردانده و به ارتداد رسیده است، اگر ارتداد خودش را اظهار نکند و باورهای دینی دیگران را تضعیف نکند، هیچ مجازات دنیوی و اخروی ندارد چراکه:
مجازات اخروی برای مرتدی است که عالم به حقانیت اسلام باشد، ولی از آن روی برگرداند اما کسی که جاهل قاصر است مبتلابه عقوبت نمیشود: «خداوند هیچکس را، جز بهاندازه تواناییاش، تكلیف نمیكند.»(۵)
مجازات دنیوی نیز به نظر مشهور، برای مرتدی است که ارتدادش را اظهار کرده است. چون اظهار ارتداد دارای آثار اجتماعی منفی (تضعیف باورهای دینی مردم که نتیجهاش، عدم پایبندی در اجرای قوانین دینی و بر هم خوردن نظم جامعه اسلامی است) است، درنتیجه، واکنش اسلام نیز این است که برای چنین شخصی مجازات در نظر بگیرد؛ بنابراین تا زمانی که شخص تغییر دین را اعلام نکند، هیچ مجازاتی در دنیا، متوجه او نیست.
بنابراین، دین اسلام بااین که خود را حق و عقلانی میداند، اما این آزادی را به مسلمانان داده که خودشان دین شان را انتخاب کنند و در این زمینه آزادند، بلکه به این امر سفارش کرده هرکسی بر اساس علم و تعقل، دینش را برگزیند و از تقلید کورکورانه پرهیز نماید.
پینوشتها:
۱. بصیری، حمیدرضا و مریم گوهری، «نقش وراثت در سرنوشت انسان از منظر قرآن و حدیث»، فصلنامه سراج منیر، دوره ۴، شماره ۱۳، زمستان ۱۳۹۲ ش، ص ۱۰۵-۱۲۸.
۲. سوره بقره، آیه ۱۷۰.
۳. سوره یونس، آیه ۳۶.
۴. سوره بقره، آیه ۲۵۶.
۵. سوره بقره، آیه ۲۸۶.